وقتی در آینه به خودم نگاه می کنم و به عمق چشمهایم دقت می کنم، چیزی در خود نمی بینم جز غم که بخواهم به آن افتخار کنم، دلم می گیرد از اینکه در مواجه با مشکلات و ترسهایم آنقدر که باید قوی نبودم و آنها شکستم دادند و حالا راکد مانده ام و سالهاست در دنیایی معمولی زندگی می کنم. کاش من هم خاص می بودم و سالهای دور زندگیم طوری دیگر می گذشت. زخمهای این مسئله آنقدر کاری بوده اند که هنوز هم ، گاهی سر باز می کنند و دردشان مرا تا مرز نیستی سوق می دهند.
جمعه ای که گذشت و پنج دقیقه تا پایانش وقت هست...برچسب : نویسنده : 52hertz بازدید : 88