449

ساخت وبلاگ

امکانات وب

صبح که بد بیدار شدم، ظهر گلودرد و سردرد اومد سراغم، تا ساعت چهار خوابیدم، بیدار شدم اثری نبود از گلودرد و سردرد، دوش گرفتم و بعد هم مشغول کار شده بودم که هوس نسکافه کردم، شیر نداشتیم تو خونه، رفتم گرفتم و خودم رو به یک ماگ نسکافه داغ دعوت کردم، در این میان به دو تا از دوستهایم تکست دادم، نگران کرونا بودند و ناراحت از اینکه تعطیلاتشون خراب شده و خونه نشینند و حتی نمی تونند آرایشگاه بروند!، بین تکست دادنها، برنامه ریزی کردم خوب شد اما فشرده هست و فشار زیادی رو باید تحمل کنم!استرس سمّ هست پس باید با طمأنینه پیش برم!
نمی دونم روزی می‌رسد که من هم این موقع از سال به فکر تعطیلات و برنامه هایم باشم یا نه! اما اینو خوب می دونم که دیگر کشش تحمل استرس رو ندارم. باید همین امسال تموم بشه! عمیقاً دلم می گیرد وقتی به شرایط خودم و دیگران فکر می کنم! اینقدر که حسرت همه زمانهای زندگیمو دارم که به فردی افسرده تبدیل شدم.
دلم می خواهد تعطیلات 1400 ، از این روزها کاملاً متفاوت باشد.

جمعه ای که گذشت و پنج دقیقه تا پایانش وقت هست...
ما را در سایت جمعه ای که گذشت و پنج دقیقه تا پایانش وقت هست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 52hertz بازدید : 83 تاريخ : پنجشنبه 15 اسفند 1398 ساعت: 16:06