می خوام بی تفاوت باشم اما نمی تونم، دارم خودمو گول می زنم که مهم نیست، تهش چیکار می کنم، چیکار نمی کنم، دلم مثل سیر و سرکه می جوشه! می خوابم تو خواب چیزی که انتظارشو می کشم رو خواب می بینم، با سروصدا بیدار می شم دوباره پریشون حالم! ممی دونم از کی کمک بخوام، کسی هم نیست که بتونه کمکی کنه! خیلی دلم شکسته، زیر چشمهایم گود افتادن، دوست ندارم با کسی حرف بزنم، 99 اینجوری شروع شد وای به حال ماه های پیش رو، فقط این رو خوب می دونم این من ، من سابق نمی شه!
جمعه ای که گذشت و پنج دقیقه تا پایانش وقت هست...برچسب : نویسنده : 52hertz بازدید : 107